خانه عناوین مطالب تماس با من

هوای تازه

هوای تازه

پیوندها

  • نمیدانم چرا رفتی....شاید من خطا کردم
  • دیوان حافظ
  • جوک و اس ام اس
  • وبلاگ دانشجویان جوان
  • عشق دختر شرقی
  • ساحل بی محبت
  • فیلتر شکن
  • ایران وطن من تو را می سازم
  • کلیک کن تو قلب من
  • وبلاگ های +/- جایزه ۸۰۰ دلاری
  • ورود ۱۳- ممنوع
  • عشق شوالیه سبز
  • شانس در خونه تو زده
  • روزهایم برفی است
  • کلبه تنهایی من ( کامبیز عزیز)
  • کلبه من ( شیوا جان)
  • ۞۩ بی پرده زنان و مردان را ببینید ۩۞۩
  • اس ام اس های جدید

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • تجربه
  • بچه که بودیم
  • آدم برفی
  • آدما از آدما ...
  • [ بدون عنوان ]
  • متن آهنگ به سوی تو
  • [ بدون عنوان ]
  • داستـان زیبـای قلـب کوچـک از نادر ابراهیـمی
  • [ بدون عنوان ]
  • نامه نادر ابراهیمی به همسرش
  • خدا حافظی گابریل گارسیا مارکز با دنیا
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • راز عشق شقایق
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • کاش می توانستم
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • آن روزها و این روزها
  • احمد شاملو
  • کافه پیانو
  • سیدمهدی موسوی
  • مهدی اخوان ثالث/م.امید/
  • سخنانی از گابریل گارسیا مارکز

نویسندگان

  • آترین 90
  • عرفان 10

بایگانی

  • آذر 1396 1
  • تیر 1393 2
  • خرداد 1393 2
  • آبان 1392 1
  • مرداد 1392 1
  • تیر 1392 1
  • اسفند 1391 1
  • شهریور 1391 2
  • مرداد 1391 2
  • دی 1389 1
  • آذر 1389 1
  • شهریور 1389 1
  • آذر 1388 1
  • آبان 1388 1
  • مهر 1388 1
  • مرداد 1388 4
  • تیر 1388 6
  • خرداد 1388 10
  • اردیبهشت 1388 4
  • فروردین 1388 3
  • آذر 1387 1
  • آبان 1387 2
  • مهر 1387 3
  • شهریور 1387 3
  • مرداد 1387 2
  • خرداد 1387 6
  • اردیبهشت 1387 4
  • فروردین 1387 6
  • اسفند 1386 3
  • بهمن 1386 2
  • دی 1386 3
  • آذر 1386 3
  • آبان 1386 4
  • مهر 1386 1
  • شهریور 1386 11

آمار : 622347 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • به همه کوزه های شکسته یکشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1387 00:45
    یک سقا در هند ، دو کوزه بزرگ داشت که هر کدام از آنها را از یک سر میله ای آویزان می کرد و روی شانه هایش می گذاشت . در یکی از کوزه ها شکافی وجود داشت . بنابراین در حالی که کوزه سالم ، همیشه حداکثر مقدار آب ممکن را از رودخانه به خانه ارباب می رساند ، کوزه شکسته تنها نصف این مقدار را حمل می کرد . برای مدت دو سال ، این کار...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 10 خرداد‌ماه سال 1387 22:10
    تــصــویــر ی از عشـــــــق ای‌ که‌ می‌پرسی‌ نشان‌ عشق‌ چیست‌ ، عشق‌ چیزی‌ جز ظهور مهر نیست‌ عشق‌ یعنی‌ مهر بی‌اما، اگر عشق‌ یعنی‌ رفتن‌ با پای‌ سر عشق‌ یعنی‌ دل‌ تپیدن‌ بهر دوست،‌ عشق‌ یعنی‌ جان‌ من‌ قربان‌ اوست‌ عشق‌ یعنی‌ مستی‌ از چشمان‌ او بی‌لب‌ و بی‌جرعه، بی‌می، بی‌سبو عشق‌ یعنی‌ عاشق‌ بی‌زحمتی‌، عشق‌ یعنی‌...
  • استاد و امتحان جمعه 10 خرداد‌ماه سال 1387 17:23
    چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده‌اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند...
  • دیوار شیشه ای دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1387 22:05
    یک روزی از روزها دانشمندى آزمایش جالبى انجام داد. او یک آکواریوم ساخت و با قرار دادن یک دیوار شیشه‌اى در وسط آکواریوم آن ‌را به دو بخش تقسیم ‌کرد. در یک بخش، ماهى بزرگى قرار داد و در بخش دیگر ماهى کوچکى که غذاى مورد علاقه ماهى بزرگتر بود. ماهى کوچک، تنها غذاى ماهى بزرگ بود و دانشمند به او غذاى دیگرى نمى‌داد. او براى...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1387 22:19
    کاش می شد غصه را زنجیر کرد ذره های عشق را تکثیر کرد کاش می شد زخم را مرحم شویم یار و غمخوار و انیس هم شویم کاش می شد بر خلاف سرنوشت قسمت و تقدیر را از سر نوشت کاش می شد چشم و دل را باز کرد نغمه ها ی دوستی را ساز کرد کاش می شد عشق را آغاز کرد بی خیال از هر غمی پرواز کرد
  • دو همسفر شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1387 00:14
    کشتی در طوفان شکست و غرق شد . فقط دو مرد توانستند به سوی جزیره ی کوچک بی آب و علفی شنا کنند و نجات یابند . دو نجات یافته دیدند هیچ نمی توانند بکنند، با خود گفتند بهتر است از خدا کمک بخواهیم . بنابراین دست به دعا شدند و برای این که ببینند دعای کدام بهتر مستجاب می شود به گوشه ای از جزیره رفتند . نخست، از خدا غذا خواستند...
  • می دونم یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 22:11
    می‌دونم‌ که‌ یک‌ نفر هست‌ زیرِ این‌ گنبدِ سنگی‌ که‌ میاد رو آسمونم‌ می‌کشه‌ یه‌ قوس‌ِ رنگی‌ اون‌که‌ از تبارِ دریا ، اون‌که‌ از نسل‌ِ ستاره‌س‌ وقتی‌ باشه‌ هر دقیقه‌ یه‌ تولدِ دوباره‌س‌ اون‌ که‌ آینه‌ی‌ اتاقم‌ از حضورش‌ بی‌نصیبه‌ توی‌ آینه‌ من‌ نشستم‌ اما من‌ با من‌ غریبه‌ فرصتی‌ نمونده‌ای‌ عشق‌ ! این‌ صدا صدای‌ مرگه‌...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 30 فروردین‌ماه سال 1387 23:54
    چند سال پیش گروهی از فروشندگان در شیکاگو برای شرکت در یک سخنرانی عازم سفر می شوند و همگی به همسران خود وعده می دهند که روز جمعه حتماً برای صرف شام کنار همسران خود خواهند بود. در سخنرانی، بحث طولانی می شود، طوری که حرکت هواپیما نزدیک می شود که این مسئله باعث می شود تمام فروشندگانی که به همسران خود وعده داده بودند، به...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1387 19:48
    قسمتی از نیایش علی شریعتی خدایا:عقیده مرا ازدست " عقده ام"مصون بدار. خدایا:به من قدرت تحمل عقیده "مخالف" ارزانی کن. خدایا:رشدعقلی وعلمی مرا از فضیلت "تعصب" "احساس" و "اشراق" محروم نسازد. خدایا:مرا همواره اگاه وهوشیار دار تا پیش ازشناختن درست وکامل کسی یا فکری مثبت یا منفی قضاوت نکنم. خدایا:جهل امیخته باخودخواهی و حسد...
  • دست خدا پنج‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1387 00:28
    کودک زمزمه کرد: (خدایا با من حرف بزن). و یک چکاوک در مرغزار نغمه سر داد. کودک نشنید. او فریاد کشید: (خدایا! با من حرف بزن). صدای رعد و برق آمد. اما کودک گوش نکرد. او به دور و برش نگاه کرد و گفت: (خدایا! بگذار تو را ببینم). ستاره ای درخشید. اما کودک ندید. او فریاد کشید(خدایا! معجزه کن). نوزادی چشم به جهان گشود. اما...
  • لذت جویی دوشنبه 5 فروردین‌ماه سال 1387 00:13
    آیا لذت جویی به صفای باطن و شادی پایدار و اصلاح وجود،منجر خواهد شد؟ به طور معمول،هدف ضمنی یا نهایی هر عملی لذت است.آیا برای لحظه هایی از رنج ها و افکار آزار دهنده به دور بودن موجب شادی پایدار خواهد شد؟! آیا همین مقطعی بودن و شرطی بودن لذت ها،موجب رنج آور بودن لذت جویی نخواهد شد؟! آیا لذت جویی تبدیل به اعتیاد و یک عادت...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 2 فروردین‌ماه سال 1387 11:00
    زندگی همچون یک خانه شلوغ و پراثاث و درهم و برهم است و تو درآن غرق . این تابلو را به دیوا ر اتاق مى زنى ، آن قالیچه را جلو پلکان مى اندازى، راهرو را جارو مى کنى، مبلها به هم ریخته است مهمان ها دارند مى رسند و هنوز لباس عوض نکرده اى در آشپزخانه واویلاست وهنوز هم کارهات مانده است . یکی از مهمان ها که الان مى آید نکته بین...
  • سال نو همایون باد پنج‌شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1387 15:11
    فاش می گویم و از گفته خود دلشادم بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق که در این دامگه حادثه چون افتادم من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت یا رب از مادر گیتی به چه طالع...
  • نامه بی جواب سه‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1386 22:58
    سلام بهونه قشنگ من برای زندگی آره بازم منم همون بهونه همیشگی فدایه مهربونیات چه میکنی با سرنوشت دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت حال من و اگه بخوای رنگ گلای قالیه جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه ابرا همه پیشه منن اینجا هوا پر از غمه از غصه هام هرچی بگم جون خودت بازم کمه دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1386 13:58
    فرصت تحول هر چیزی که با زمان به وجود بیاید،برای تغییر یا از بین رفتن، به زمان نیاز دارد. تصور نکن که کارها و افکارت درست هستند،تو می توانی خودت را اصلاح کنی. و زندگی پر است از بازی ها و بازیچه های گوناگون که تو را از فکر به تحول باز می دارند، قدرت تحول را از تو می گیرند. زندگی به تو باورها و جهت هایی داده است و باورها...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1386 00:21
    جعبه های سیاه و طلایی در دستانم دو جعبه دارم که خدا به من داده است. او گفت:غصه هایت را درون جعبه سیاه بگذار و شادی هایت را درون جعبه طلایی.به حرف خدا گوش کردم.شادی ها و غصه هایم را درون جعبه ها گذاشتم. جعبه طلایی روز به روز سنگین تر می شد و جعبه سیاه روز به روز سبک تر. از روی کنجکاوی جعبه سیاه را باز کردم تا علت را...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1386 00:34
    جوجه تیغی خیلی مهربان بود و دوستان زیادی داشت؛ اما هیچ وقت نمیتوانست دوستانش را بغل کند. هروقت یکی از دوستانش را بغل میکرد، دوستش جیغ میکشید و فرار میکرد . این جوری شد که بالاخره جوجه تیغی همه دوستانش را از دست داد. خیلی ناراحت شد. از جنگل بیرون آمد و رفت یک جای دور؛ به یک بیابان. همانطور که میرفت، وسط بیابان، چشمش به...
  • کوچه جمعه 12 بهمن‌ماه سال 1386 04:36
    بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خـاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم سـاعتی بر لب آن جوی نشستم تو...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1386 21:28
    بهترین فرشته ها همین شیطان بود. مرد و مردانه ایستاد و گفت : نه سجده نمیکنم٬ تو را سجده میکنم اما این آدمکهای کثیفی را که از گل متعفن ساخته ای٬ این موجود ضعیف و نکبتی را که برای شکم چرانیش خدا و بهشت و پرستش و عظمت و بزرگواری و آخرت و حق شناسی و محبت و همه چیز و همه کس را فراموش میکند سجده نمیکنم ! من از نورم٬ ذاتم از...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1386 12:37
    خدا هنوز وجود دارد؟ یک مرد جوان در جلسه روز چهارشنبه مدرسه کتاب مقدس شرکت کرده بود. شبان در مورد گوش شنوا داشتن و اطاعت کردن از خدا صحبت می کرد. آن مرد جوان متعجب از خود پرسید: " آیا هنوز خدا با مردم حرف میزند؟ " بعد از جلسه با یکسری از دوستانش برای خوردن قهوه و کیک بیرون رفتند و در آنجا با هم در مورد این پیغام گفتگو...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 1 دی‌ماه سال 1386 14:35
    آسمان کویر سراپرده ملکوت خداست... ...آن شب من نیز خود را بر بام خانه گذاشته بودم و به نظاره آسمان رفته بودم؛ گرم تماشا و غرق در این دریای سبز معلقی که بر آن، مرغان الماس پرستارگان زیبا و خاموش، تک تک از غیب سر می زنند و دسته دسته به بازی افسونکاری شنا می کنند. آن شب نیز ماه با تلالو پرشکوهش که تنها لبخند نوازشی است که...
  • یلدا شبی است امشب جمعه 30 آذر‌ماه سال 1386 14:37
    یلدا شبی است امشب. بیائیم در این یلدا شب و فرخنده آیین پاک نهاد٬ یلدایی باشیم. جانم به فدای تو ای خاک اهورائی. بسی افتخار بزرگ است زاده شدن در این سرزمین. آیین هایت مایه فخر همه جهانیان است. تو را دوست دارم ای خاک اهورائی. بیائیم همه یلدائی باشیم.
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1386 10:01
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 28 آذر‌ماه سال 1386 22:01
    "شکوفه ی اندوه" شادم که در خیال تو می سوزم شادم که در خیال تو می گریم شادم که بعد وصل تو باز اینسان در عشق بی زوال تو می گریم پنداشتی که چون ز تو بگسستم دیگر مرا خیال تو در سر نیست اما چه گویمت که جز این آتش بر جان من شراره ی دیگر نیست شبها چو در کناره ی نخلستان کارون ز رنج خود به خروش آید فریادهای حسرت من گویی از...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 13 آبان‌ماه سال 1386 23:15
    افسوس... آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم آن زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم و بعد... برای آنچه از دست رفته آه میکشیم
  • [ بدون عنوان ] شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 12:25
    از دوست داشتن امشب از آسمان دیده تو روی شعرم ستاره میبارد درسکوت سپید کاغذهاپنجه هایم جرقه می کارد شعردیوانه تب آلودم شرمگین ازشیار خواهش ها پیکرش را دوباره می سوزد عطش جاودان آتش ها آری آغازدوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگرنیندیشم که همین دوست داشتن زیباست ازسیاهس چرا حذر کردن شب پراز قطره های...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 01:15
    صدای جیغ شدیدی میامد ...تمام کوچه تاریک بود زمستان سردی بود و اخرین برگ هم افتاد و دوباره شروع شد او امد تمام محل را ترس فرا گرفت در تمام کوچه ها صدای جیغ مرگباری به گوش میرسید کسی بیرون نمیامد و فقط یک چراغ در کوچه ی مرحوم سنگدل روشن بود وتمام کوچه ها خاموش بودند من عرق میریختم و میدویدم ناگهان صدای جیغ قطع شد .......
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1386 17:02
    زمان های قدیم٬ وقتی هنوز راه بشر به زمین باز نشده بود. فضیلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند. ذکاوت گفت بیایید بازی کنیم. مثل قایم باشک! دیوانگی فریاد زد: آره قبوله من چشم می زارم! چون کسی نمی خواست دنبال دیوانگی بگردد٬‌ همه قبول کردند. دیوانگی چشم هایش را بست و شروع به شمردن کرد: یک٬ ... دو٬ ... سه٬ ... ! همه به...
  • خوبی چیست؟ چهارشنبه 4 مهر‌ماه سال 1386 00:50
    بنام آنکه جان را فکرت آموخت هر روز که برمی خیزم٬ با انبوهی از کارهای خوب و بد مواجه ام. هر وقت کاری می کنم آن کار یا خوب است یا بد. تقریباُ همه آدم های دور و برم دوست دارند که برایم بگویند این کار خوب بوده یا بد. همیشه از دوران کودکی ام این برایم یک پرسش بود که خوب چیست و بد چیست؟ هر وقت از خوبی و بدی پرسیدم انبوهی از...
  • مشارکت چهارشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1386 16:54
    اغلب دوست داشتن آسان تر از دوست داشته شدن است. پذیرفتن کمک و پشتیبانی دیگران را دشوار می یابیم. تلاش های ما برای مستقل جلوه کردن٬ دیگران را از فرصت تجلی بخشیدن به عشقشان محروم می کند. والدین بسیاری به هنگام پیری٬ فرزندانشان را از دریافت همان عاطفه و حمایتی که در کودکی دریافت می کردند٬ محروم می کنند. بسیاری از همسران٬...
  • 100
  • 1
  • 2
  • صفحه 3
  • 4