بی دیدنِ دوست،دیدگان را چه کنم؟
بی جانِ جهان،جان وجهان را چه کنم؟
جانم ز برای وصلِ او می بایست
چون نیست امیدِ وصل،جان را چه کنم...؟
جمال الدین اصفهانی